فرهخت

لغت نامه دهخدا

فرهخت. [ ف َ هَِ ] ( ن مف مرخم ) تربیت شده. فرهخته : اسب ، گاه بود که سرکش بود و گاه بود که فرمانبردار و فرهخت. ( کیمیای سعادت ). رجوع به فرهخته شود.

فرهنگ فارسی

تربیت شده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال کارت فال کارت فال قهوه فال قهوه فال چای فال چای