غلچگی

لغت نامه دهخدا

غلچگی. [ غ َ چ َ / چ ِ ] ( حامص ) روستایی بودن. دهقانی. رجوع به غلچه شود. || اوباش بودن. زندگی کردن مانند اوباش. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به غلچه شود.

فرهنگ معین

(غَ چِ ) (حامص . ) ۱ - روستایی بودن . ۲ - زندگانی کردن مانند اوباش .

فرهنگ عمید

روستایی بودن.

ویکی واژه

روستایی بودن.
زندگانی کردن مانند اوباش.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال ای چینگ فال ای چینگ فال قهوه فال قهوه فال کارت فال کارت