غزغن

لغت نامه دهخدا

غزغن. [ غ َ غ َ ] ( ترکی ، اِ ) پوست غیرکیمخت که از آن کفش دوزند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). پوستی که از غیر گاو به دست آید. ( از فرهنگ شعوری ). || دیگ طعام پزی. غزغان. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). در تداول گناباد خراسان دیگ بزرگ که در آن شیره انگور میپزند. رجوع به دیگ شود.

فرهنگ معین

(غَ غَ ) (اِ. ) = غزغند: پوست غیر کیمخت که از آن کفش دوزند.

ویکی واژه

ترکی
پوست غیر کیمخت که از آن کفش دوزند. پوستی که از غیر گاو به دست آید.
دیگ خوراک‌پزی. غزغان. غزغند. در گویش گنابادی خراسان دیگ بزرگ که در آن شیره انگور می‌پزند. رجوع به دیگ شود.