صورت انگیختن

لغت نامه دهخدا

صورت انگیختن. [ رَ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) صورت آفریدن. ابداع. نقش بستن. نقاشی کردن :
فکرت من در تو نیست در قلم قدر توست
کو بتواند چنین صورتی انگیختن.؟رجوع به صورت ، صورت آفرین و صورت آرا شود.

فرهنگ معین

( ~ . اَ تَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) نقش زدن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - نقاشی کردن صورتی را نقش چیزی را کشیدن . ۲ - ابداع کردن ایجاد کردن .

ویکی واژه

نقش زدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم