شکوهج

لغت نامه دهخدا

شکوهج. [ ش َ / ش ِ هََ ]( اِ ) شکوهنج. حسک. خسک. خارخسک. حمص الامیر. ( یادداشت مؤلف ). خسک است. ( منتهی الارب ). اسم معرب خسک است. ( تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال فرشتگان فال فرشتگان فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال امروز فال امروز