درگذشت

درگذشت به معنای مرگ یا فوت یک فرد است و معمولاً به صورت محترمانه و رسمی به کار می‌رود. این واژه بیانگر پایان حیات و جدایی جسمانی فرد از جهان مادی است و در متون رسمی، اطلاعیه‌ها و پیام‌های تسلیت استفاده می‌شود.

درگذشت می‌تواند شامل تمامی جنبه‌های پایان زندگی باشد و نشان‌دهنده وقوع حادثه‌ای طبیعی یا بیماری و پیری است. کاربرد آن به گونه‌ای است که هم احساس احترام به فرد فوت‌شده را منتقل می‌کند و هم خبری از وقوع رویداد مرگ را به دیگران می‌رساند.

استفاده از واژه درگذشت در فرهنگ‌های مختلف اهمیت اجتماعی و احساسی دارد و معمولاً با مراسم یادبود، دعا و بیان تسلیت همراه است. این واژه علاوه بر جنبه خبری، به انتقال حس همدردی و احترام نیز کمک می‌کند.

لغت نامه دهخدا

درگذشت. [ دَ گ ُذَ ] ( مص مرکب مرخم، اِمص مرکب ) درگذشتن. فوت. وفات. موت. مرگ. مردن: درگذشت وی به رمضان سال فلان بود. بمناسبت درگذشت فلان مجلس یادبودی در فلان جا منعقد است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). و رجوع به درگذشتن شود.

فرهنگ معین

(دَ. گُ ذَ ) (مص مر. ) مرگ، وفات.

فرهنگ عمید

۱. درگذشتن.
۲. [مجاز] مرگ، مردن، وفات.

فرهنگ فارسی

درگذشتن، مرگ، مردن، وفات
درگذشتن موت مرگ مردن
( مصدر ) فوت وفات.

ویکی واژه

مرگ، وفات.

جمله سازی با درگذشت

درین دریا چو شد لب تشنه غرقاب ز دریا درگذشت امّا ز سر آب
تا شیر مرغزاری نصرت کمین گشاد چاره ز دست روبه محتال درگذشت
نوبت بخت جوان دشمنانت درگذشت نوبت تو در رسید از دولت شاه جهان
آدونه زولی در ۲۰ فوریه ۱۹۶۰، در سن ۷۲ سالگی در رم درگذشت.
غم و شادمانیش چون درگذشت چو بادی بود کاو سبک برگذشت
ز دنیا درگذشت و لامکان دید ز دید خود خداوند جهان دید
به عشق آن پسر از پدر درگذشت به یکبارگی سست و بیچاره گشت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال چوب فال چوب فال اعداد فال اعداد فال نخود فال نخود