شالنگ

لغت نامه دهخدا

شالنگ. [ ل َ ] ( اِ ) شتالنگ. ( مؤید الفضلاء ). آنچه بعوض فوت شده چیز دیگر از کسی بگیرند. بهندی آن را «گهی » و در اردو «واند» گویند. ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). تاوان. غرامت. || برجستن پیاده شاطران. ( آنندراج ). برجستگی و فروجستگی شاطران و پیاده روان. ( ناظم الاطباء ). شلنگ. ( حاشیه برهان چ معین ). رجوع به شلنگ شود. || گلیمی که زیرفرش و جز آن دوزند. ( فرهنگ نظام ) ( فرهنگ رشیدی ) ( از آنندراج ) ( فرهنگ سروری ). رجوع به شال شود. || نمد اسب. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(لَ ) (اِ. ) گلیمی که زیر دیگر فرش ها می اندازند.

فرهنگ عمید

۱. نمد اسب.
۲. گلیمی که زیر سایر فرش ها می اندازند.

فرهنگ فارسی

پیاده روان شلنگ .

ویکی واژه

گلیمی که زیر دیگر فرش‌ها می‌اندازند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال تاروت فال تاروت فال انگلیسی فال انگلیسی فال شمع فال شمع