لغت نامه دهخدا
دریغ فر جوانی و عز وای دریغ
عزیم بود از این پیش همچنان سپریغ
بناز باز همی پرورد ورا دهقان
چو شد رسیده نیابد ز تیغ تیز دریغ.شهید.نیستم همچو تاک پشت دوتا
از پی چند خوشه سپریغ .شمسی فخری ( ازآنندراج ).|| خوشه خرما و امثال آن که بر درخت باشد. ( برهان ). || راه. ( برهان ) ( جهانگیری ).