سودخور

لغت نامه دهخدا

سودخور. [ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) رباخور. ( ناظم الاطباء ) : دید یکی سودخور نامش لاوی نشسته. ( دیاتسارون ص 52 ). با سودخوران وبا گنهکاران میخورد و می آشامد. ( دیاتسارون ص 52 ).

فرهنگ معین

(خُ ) (ص فا. ) رباخوار.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - ربا خوار . ۲ - باجگیر .

ویکی واژه

رباخوار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال پی ام سی فال پی ام سی فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت