رنجورگونه

لغت نامه دهخدا

رنجورگونه. [ رَ گو ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) چون رنجور. اندکی رنجور. کمی رنجور. رجوع به رنجور شود : یزید مسلم بن عقبه را بخواند... و گفت ده هزار مرد برگیر و به مدینه شو... و مسلم رنجورگونه بود. یزید گفت ترا اگر از این بیماری خللی و اجلی باشد. ( ترجمه تاریخ طبری ).

فرهنگ عمید

۱. مانند رنجور، بیمارگونه.
۲. اندکی رنجور.

فرهنگ فارسی

چون رنجور اندکی رنجور کمی رنجور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال زندگی فال زندگی فال راز فال راز