دار قطنی

لغت نامه دهخدا

دارقطنی. [ رِ ق ُ ] ( اِخ ) علی بن عمروبن احمدبن مهدی بغدادی دارقطنی شافعی یا شیعی. کنیت او ابوالحسن بود. حافظ،فقیه ، محدث ، فاضل بود و در مذهب شافعی تفقه کرده درعلم حدیث بر تمام معاصران خویش برتری یافته بود. درفقه و تفسیر و شعر و علوم ادبی و معرفت حال روات و موارد اختلاف فقها دستی توانا داشته و ابوبکر برقانی و ابوطیب طبری و حافظ ابونعیم صاحب حلیةالاولیاء و نظایر ایشان از وی روایت میکنند اکثر دواوین عرب و از جمله دیوان سیدحمیری را در حفظ داشته است. از آثار او این کتابها معروف است. 1- السنن که معروف به سنن دارقطنی است و در سال 1310 هَ. ق. در هند بچاپ رسیده است. 2- المختلف و المؤتلف. دارقطنی در سال 385 هَ. ق. در بغداد وفات یافته و در کنار آرامگاه معروف کرخی بخاک سپرده شده است. ( از ریحانة الادب ج 2 ص 6 ).
دارقطنی. [ رِ ق ُ ] ( اِخ ) محمدبن حسن بن محمدبن زیادشعرانی قاری ، حافظ و مفسر قرآن ، مکنی به ابوبکر و صاحب کتب زیر است : 1- ارم ذات المعاد. 2- اشارة فی غریب القرآن. 3- دلائل النبوة. 4- شفاءالصدور در تفسیر. 5- معجم اصغر. 6- معجم اکبر. 7- معجم اوسط و این سه کتاب فهرستی از اسامی قاریان قرآن با ذکر شیوه قرائت ایشان است. 8- المناسک. 9- المواضع فی معانی القرآن. کتابهای دیگری نیز داشته است. درگذشت او در سال 351 هَ. ق. رخ داده است. ( ریحانة الادب ج 2 ص 6 و 7 ).

فرهنگ فارسی

محمد بن حسن بن محمد بن زیاد شعرانی قاری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال عشقی فال عشقی فال اعداد فال اعداد