خبوک

لغت نامه دهخدا

خبوک. [ خ َ ] ( ص ) محکم. استوار. ( از برهان قاطع ) ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).خَبوه. رجوع کنید به لسان العجم شعوری ج 1 ورق 371.

فرهنگ معین

(خَ ) (ص . ) محکم ، استوار.

فرهنگ عمید

محکم، استوار.

ویکی واژه

محکم، استوار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال انبیا فال انبیا فال اوراکل فال اوراکل فال فرشتگان فال فرشتگان