تناسق
تناسق. [ ت َ س ُ ] ( ع مص ) با یکدیگر منتظم و آراسته شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تنسق. انتساق.انتظام بعض چیز با بعضی دیگر. ( از اقرب الموارد ).
(تَ سُ ) [ ع . ] (مص ل . ) نظم و ترتیب یافتن .
با هم نظم وترتیب یافتن و منظم و آراسته شدن.
با یکدیگر منتظم و آراسته شدن انتظام بعض چیز با بعض دیگر .
نظم و ترتیب یافتن.