لغت نامه دهخدا
باقرآباد. [ ق ِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین که در 12 هزارگزی باختر آبیک و 5 هزارگزی راه شوسه واقع است و 40 تن جمعیت دارد. راه آن مالرو است. سکنه آن از طایفه مافی هستند و تغییرمکان نمی نمایند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
باقرآباد. [ ق ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قمرود بخش مرکزی شهرستان قم که دارای 30 تن جمعیت است ، یک مهمانخانه بر سر راه شوسه و از آثار قدیمی کاروانسرایی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
باقرآباد. [ ق ِ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان اکراد ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران که در 57 هزارگزی شمال باختر مرکز بخش و 8 هزارگزی جنوب راه شوسه کرج به قزوین در جلگه واقع است. ناحیه ای است سردسیر و دارای 45 تن سکنه ، آب آنجا از قنات تأمین میشود، محصول عمده اش غلات و صیفی و چغندر و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
باقرآباد. [ ق ِ ]( اِخ ) ( بافراوف ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران که در 8 هزارگزی مرکز بخش بر کنار راه شوسه قم در جلگه واقع است. ناحیه ای است سردسیر و دارای 20تن سکنه ، آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و صیفی و چغندر قند و شغل مردمش زراعت و راهش ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
باقرآباد. [ ق ِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین که در 42 هزارگزی مرکز بخش و 15 هزارگزی راه شوسه همدان در جلگه واقع است. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 102 تن سکنه ، آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و انگورو چغندر قند و شغل مردمش زراعت و گلیم و جاجیم بافی و راهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
باقرآباد. [ ق ِ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران که در 12 هزارگزی شمال باختری مرکز بخش در جلگه واقع است. ناحیه ای است سردسیر و دارای 201 تن سکنه ، آب آنجا از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و صیفی و چغندر قند و شغل مردمش زراعت و راهش ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).