انسراح

لغت نامه دهخدا

انسراح. [ اِ س ِ ] ( ع مص ) واکرده شدن موی و فروهشته گردیدن آن. || به پشت خوابیدن و پاها را از هم بازگشاده کردن. ( از ناظم الاطباء ). به پشت افتادن و دو پا را گشادن. ( از اقرب الموارد ). || برهنه و عریان شدن. ( ناظم الاطباء ). از لباس درآمدن و عریان گردیدن. ( از اقرب الموارد ). برهنه شدن. || روان شدن در رفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ).تند و آسان رفتن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) آسانی و روانی. ( مرآة الخیال چ سنگی ص 102 ).

فرهنگ معین

(اِ س ِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) واکرده شدن موی و فروهشته گردیدن . ۲ - به پشت خوابیدن و پ اها را از هم گشاده کردن . ۳ - برهنه شدن . ۴ - (اِمص . ) روانی ، آسانی .

ویکی واژه

واکرده شدن موی و فروهشته گردیدن.
به پشت خوابیدن و پ اها را از هم گشاده کردن.
برهنه شدن.
روانی، آسانی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال احساس فال احساس فال پی ام سی فال پی ام سی فال انگلیسی فال انگلیسی