اعتراک

لغت نامه دهخدا

اعتراک. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) انبوهی کردن در جنگ گاه. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). انبوهی کردن مردم در جنگ گاه. ( ناظم الاطباء ). انبوهی کردن و سخت کردن جنگ برخی را. ( از اقرب الموارد ). انبوهی کردن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). جمع شدن. ( یادداشت مؤلف ). || کشتی گرفتن و کارزار آغازکردن در جنگ گاه. ( از اقرب الموارد ). || انبوهی کردن شتران در آبخور. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). جمع آمدن شتران در آبخور. ( از اقرب الموارد ). || بر خویشتن برداشتن زن لته را. ( ناظم الاطباء ). لته را در خود کردن زن. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

انبوهی کردن در جنگگاه . انبوهی کردن مردم در جنگ گاه . انبوهی کردن و سخت کردن جنگ برخی را . انبوهی کردن .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
عرو (۳ بار)ک (۱۴۷۸ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال ای چینگ فال ای چینگ فال ارمنی فال ارمنی فال مارگاریتا فال مارگاریتا