استملاح

لغت نامه دهخدا

استملاح. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) نمکین و شیرین آمدن چیزی را.( تاج المصادر بیهقی ). نمکین و نیکو شمردن. نمکین آمدن و شیرین آمدن. ( زوزنی ). || ملیح شمردن کسی را. ( منتهی الارب ): ویس کلمه ایست که در محل رأفت و استملاح کودکان مستعمل شود. ( منتهی الارب ). کلمة تستعمل فی موضع رأفة و استملاح للصبی. ( قطر المحیط ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم