ارعاء

لغت نامه دهخدا

ارعاء. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ رِعی. علف ها. گیاه ها.
ارعاء. [ اِ ] ( ع مص ) رویانیدن گیاه. ( تاج المصادر بیهقی ). چرانیدن ستور را: ارعی اﷲ الماشیة؛ یعنی برویاند خدای علف را تا بچرد آنرا ستور. ( منتهی الأرب ). || ارعاء مکان ؛ چراگاه کردن جایی را. || گوش بکسی داشتن. ( منتهی الأرب ). گوش فاداشتن.( زوزنی ). گوش فراداشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). گوش دادن سخن کسی را. استماع. گوش بسوی چیزی داشتن. || ارعاء بر کسی ؛ مهربانی بدو کردن. ( منتهی الأرب ). || بخشودن. ( منتهی الأرب ). ببخشودن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). رعایت و مرحمت کردن. || باقی داشتن. ( منتهی الأرب ). || ارعاء ارض ؛ بسیارگیاه شدن آن. بسیارعلف شدن زمین. ( منتهی الأرب ). || آزرم داشتن. ( زوزنی ).

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) رویانیدن گیاه ، چرانیدن ستور.۲ - گوش دادن به سخن کسی . ۳ - بخشودن . ۴ - (مص ل . ) شرم داشتن .

ویکی واژه

رویانیدن گیاه، چرانیدن ستور.
گوش دادن به سخن کسی.
بخشودن.
شرم داشتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال میلادی فال میلادی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت