وفض

لغت نامه دهخدا

وفض. [ وَ / وَ ف َ ] ( ع اِمص ، اِ ) شتابی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). عجله. ( اقرب الموارد ). ج ، اوفاض. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به وفز شود. و اوفاض به معنی گروه مردم از هر جنس یا از هر قبایل درآمیخته نیز آمده. || ( مص ) دویدن و شتاب رفتن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).
وفض. [ وَ ف َ ] ( ع اِ ) آنچه برآن گوشت بُرند و پاره پاره سازند. ج ، اوفاص. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
. و فض وایفاض به معنی دویدن و شتاب است. نُصُب (بروزن عُنُق) به معنی علامت است که انسان از دیدن آن راه می‏یابد یعنی روزی به عجله از قبور خارج شوند گویی به سوی هدف و علامت شتاب می‏کنند. هر کس به سرنوشت خویش روان و دوان است. این لفظ تنها یکبار در قرآن مجید آمده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال احساس فال احساس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ورق فال ورق