ادله نقلی وصایت امام علی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ده ها دلیل نقلی موجود است که پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله - امیرمؤمنان علی -علیه السلام - و بعد از آن حضرت یازده فرزند معصومش را به عنوان جانشینان بعد از خود معرفی کرده است. در مقال به بیان سه نص متواتر در این زمینه اکتفاء می کنیم.
در آغاز بعثت بعد از علنی شدن دعوت حضرت نبی اکرم دستور داد که غذائی آماده کنند و همراه آن شیری ترتیب دهند سپس چهل و پنج نفر از سران بنی هاشم را دعوت نموده و از این رهگذر راز نهفته را آشکار کند روز اول زمینه برای اعلان این امر فراهم نشد روز دوم این سفره گسترانیده شد حضرت پس از ستایش خداوند فرمود:به راستی هیچگاه راهنمای یک جمعیت به کسان خود دروغ نمی گوید به خدائی که جز او خداوندی نیست من فرستاده خدا به سوی شما و عموم جهانیان هستم آنگاه فرمود: فرزندان عبدالمطلب ! من جوانی را نمی شناسم که ارمغانی بهتر از آنچه که من برایتان آوردم آورده باشد، من برای شما خیر دنیا و آخرت را آورده ام و خدایم مرا مامور کرده شما را به جانب او بخوانم. آنگاه فرمود: «فایکم یوازرنی علی هذا الامر علی ان یکون اخی و وصیی و خلیفتی فیکم» پس کدامیک از شما مرا به این امر کمک و پشتیبانی می کنید تا برادر و وصی و جانشین من باشد.«فاحجم القوم جمیعا» همگی سکوت کردند سکوتی که نشان از عدم پذیرش این دعوت الهی داشت اینجا مولی علی -علیه السلام - برخاست و فرمود: انا یا نبی الله اکون و زیرک علیه؛ ای پیامبر خدا من آماده پشتیبانی از شما هستم، طبق یک نقل پیامبر -صلی الله علیه و آله - دستور داد که حضرت بنشیند و سپس گفتار خود را سه بار تکرار کرد و هر سه بار امیرمؤمنان علی -علیه السلام - اعلام آمادگی کرد اینجا بود که پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله - اعلام کرد:«ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له واطیعوه» مردم این علی برادر و وصی و جانشین من است میان شما از او حرف شنیده و مطیعش باشید.این حدیث معروف به حدیث الدار یا حدیث بدء الدعوة است.دو مطلب در مورد این حدیث گفتنی است:۱ـ این حدیث از جهت سند معتبر است و بزرگان اهل سنت آنرا روایت کرده اند. برخی از بزرگان از مورخان اهل سنت مثل ابن اثیر این حدیث را مسلم گرفته است و ابوجعفر اسکافی معتزلی در کتاب نقض العثمانیه تصریح به صحت این حدیث دارد. بنابر این تشکیک در صحت سند این حدیث کاری نادرست و غیر محققانه است.۲ـ از عجائب اینست که « طبری » در تاریخش تصریح دارد که پیامبر -صلی الله علیه و آله - فرمود: «فایکم یوازرنی علی هذا الامر ان یکون اخی و وصیی و خلیفتی فیکم.»اما همین طبری در تفسیر «وصیی و خلیفتی» را حذف کرده و «کذا و کذا» آورده است این یعنی تحریف تاریخ و دخالت گرایش عقیدتی خاص در بیان تاریخ!ابن کثیر دمشقی هم در البدایة و النهایة نقل تفسیر طبری را آورده است نه تاریخش را! و محمد حسنین هیکل هم در کتاب حیاة محمد جمله: «و ان یکون اخی و وصیی و خلیفتی فیکم» و نیز جمله ای که پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله - به مولی علی -علیه السلام - فرمود که: «ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوه» را به کلی حذف کرده است. تذکر این نکته بدان جهت است که پژوهشگران حقایق تاریخی هشیار باشند تا به دام تحریف نیفتند و با استعانت از تحقیق عمیق و استفاده از محققان دقیق در پی حقایق تاریخی باشند.
حدیث منزلت
از جمله نصوص وصایت حدیث منزلت است. امیرمؤمنان علی -علیه السلام - در غزوه تبوک به دستور پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله - در مدینه ماند تا در غیاب پیامبر اکرم امور مدینه را سامان داده آنرا از خطرات برهاند اقامت مولی -علیه السلام - در مدینه توطئه گران را سخت ناراحت کرد زیرا فهمیدند که با وجود علی -علیه السلام - و مراقبتهای پیگیر او دیگر نمی توانند به کام خود برسند بر این اساس خواستند با شایعات دروغین مولی را از چشم بیاندازند. مولی جهت ابطال تهمت آنها سلاحش را برگرفت و محضر پیامبر -صلی الله علیه و آله - شرفیاب گردید و محضر پیامبر -صلی الله علیه و آله - عرضه داشت که منافقان می پندارند که از من ناراحتی و مرا جانشین گذاشتی تا از دست من راحت گردی!!پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله - فرمود: دروغ می گویند من ترا جانشین خودم قرار دادم، برگرد به مدینه و مدیریت خاندان خود و مرا به عهده گیر.«افلا ترضی یا علی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لانبی بعدی» آیا خشنود نیستی که منزلتت نسبت به من همانند جایگاه هارون نسبت به حضرت موسی است جز اینکه پس از من پیامبری نیست همانطوری که او وصی و جانشین بلافصل موسی بود تو نیز جانشین و خلیفه پس از من هستی.در صحت و تواتر این حدیث تردیدی نیست، بزرگان اهل سنت در کتابهای خود آنرا آورده و به صحت آن شهادت داده اند، در پاورقی آدرس دقیق گفتارشان را می بینید. محدث بزرگ مرحوم سید هاشم بحرانی در کتاب غایة المرام صد حدیث از دانشمندان اهل تسنن به این مضمون آورده است.در صحت سند این حدیث کافی است که سعد وقاص که از دشمنان مولی علی -علیه السلام - است حدیث منزلت را یکی از سه افتخارات مولی می شمرد وقتی که آرزوی داشتن آنها را می داشت زمانی معاویه برای اخذ بیعت برای یزید وارد مکه شد، در دار الندوه انجمن تشکیل داد که در آن شخصیتهائی از صحابه پیامبر -صلی الله علیه و آله - گرد آمده بودند او سخنش را با بدگوئی از مولی آغاز کرد و انتظار داشت سعد نیز با او در این کار همگام گردد لیکن سعد رو کرد به معاویه و گفت من هر موقع سه نقطه درخشان از زندگی علی -علیه السلام - را یاد می کنم از صمیم دل می گویم ای کاش این سه فضیلت از آن من بود. این سه فضیلت عبارتند از:۱ـ روزی که پیامبر -صلی الله علیه و آله - به علی گفت تو نسبت به من همانند هارونی نسبت به موسی جز اینکه پس از من پیامبری نیست.۲ـ در یکی از روزهای جنگ خیبر پیامبر فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می دهم که خدا و رسول او را دوست دارند او فاتح خیبر است و پا به فرار نمی گذارد.۳ـ روز مباهله با مسیحیان نجران پیامبر -صلی الله علیه و آله - علی و فاطمه و حسن و حسین را دور خود گرد آورد و گفت پروردگارا اینان اهل بیت من هستند. جالب تر آنکه خود معاویه این حدیث را به عنوان افتخار مولی علی -علیه السلام - یاد می کند، کسی از او سؤالی را پرسید او گفت از علی بپرس او اعلم است او گفت جواب تو نزدم محبوب تر از جواب علی است!!معاویه به او گفت بد سخنی گفتی تو جواب کسی را ناخوش داری که... پیامبر -صلی الله علیه و آله - به او فرمود: انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لانبی بعدی؛ او شخصیتی است که هرگاه برای عمر مشکلی پیش می آمد سراغ او می رفت و از او کمک می گرفت. گفتنی است که حدیث منزلت محل صدورش تنها جنگ تبوک نیست بلکه پیامبر در حجة الوداع در منی و در روز غدیرخم روز سنت مؤاخاة و روز مباهله به هنگام بازگشت با غنائم خیبر و در موارد دیگر نیز فرموده است. و این خود دلیل روشنی است که جانشین امیرمؤمنان علی -علیه السلام - منحصر به همان روزهائی که پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله - مدینه را ترک گفت نبوده است.
← دلالت حدیث
دیگر نص متواتر در این زمینه حدیث متواتر غدیر است حدیثی که بحمد الله « شناسنامه شیعه » است و با افتخار از آن دم زده و از آن دفاع می کنیم.این حدیث از احادیث متواتر کم نظیر است یعنی حدیثی است که کلمه به کلمه آن متواتر است و به اصطلاح تواتر لفظی دارد این حدیث را ۱۱۰ نفر از صحابه و ۸۴ نفر از تابعین روایت کرده اند.در قرن دوم ۵۶ عالم و محدث آنرا روایت کرده اند در قرن سوم ۹۲، در قرن چهارم ۴۳ در قرن پنجم ۲۴ در قرن ششم ۲۰ در قرن هفتم ۲۰ در قرن هشتم ۱۹ در قرن نهم ۱۶ در قرن دهم ۱۴ در قرن یازدهم ۱۲ در قرن دوازدهم ۱۳ ـ در قرن سیزدهم ۱۲ و در قرن چهاردهم ۱۹، عالم و محدث این حدیث را روایت کرده اند.
← پاسداران حریم ولایت
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم