دانشنامه اسلامی
با توجه به این که در یکی از نوشته هایش در سال ۱۳۰۰ ق می گوید:«در این سال به حد چهل سالگی رسیده ام.» معلوم می شود که در حدود سال ۱۲۶۰ ق به دنیا آمده است.در آغاز تحصیل پدرش موافق نبود، ولی سرانجام او را راضی کرد. او می گوید:«مرحوم والد طاب ثراه و جعل الجنة مثواه در اوائل بلوغ به توسط بعضی از اقوام، تکلیف به گرفتن زن و داخل شدن در کار تجارت فرمودند. در جواب به عرض رسانیدم که حقیر طفلم از آن راه که سعدی گفته است:عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند• • • مرد اگر هست به جز عالم ربانی نیستو اختیار این کار با مردان است، اگر مرد شدم به علوم ربانیه که در دست علما است زن گرفتن و کار دنیا کردن آسان است وگرنه بهتر از برای نامرد مرگ است... مردی کوزه ساز از من مساله ای پرسید، جواب آن را ندانستم، با خود گفتم: ذریه پیغمبر و نسل فاطمه اطهر که مساله نداند به چه کار آید، به خصوص که کوزه گری آن مساله را بداند. در این مدت هر وقت یاد آن مرد می کنم، به خصوص در قنوت نماز وتر ، او را دعا می کنم.» او برای تحصیل به کربلا رفت. در جایی از کشکول اشاره به نامه ای می کند که در ایام تحصیل کنار مرقد امام حسین علیه السّلام برای پدر نوشته است. وی در این نامه این اشعار را برای پدر فرستاد:ناز چشم دوستان پنهان نکردی بی قرار• • • نشنوی آواز موسیقار و فریاد هزارتا نسوزی پای تا سر در محافل همچو شمع• • • روشنی بخش مجالس کی شوی ای باوقارپای همت زن به دامن فقر و صابر شو در او• • • تا نیفتی همچو قارون عاقبت در قعر نارهر چه آید بر سرت شو غوطه ور در بحر صبر• • • کام از او کن تلخ تا شیرین شود روز شمارگوشه خلوت گزین پنهان شو از ابصار خلق• • • دیده از لذات دنیا پوش و بر کن دل زارهیچ می دانی شب قدر از چه شد خیر الشهور• • • چون نهان شد در لیالی یافت قدر بیشمار