اشتراک معنوی در قران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اشتراک معنوی در قرآن. اشتراک از اصطلاحات فقه اللغه و با معناشناسی واژگان قرآن در ارتباط است. اشتراک دو قسم دارد:لفظی و معنوی.
اشتراک معنوی اصطلاحی است که گاه از آن در معناشناسی واژگان قرآن به صورت وصف برخی واژه ها یاد می شود و به لفظی که دارای اشتراک معنوی باشد، مشترک معنوی گفته می شود. مشترک معنوی واژه ای است که برای مفهوم عام مشترک میان افراد و مصادیق وضع شده باشد. برخی گفته اند: مشترک معنوی لفظی است که معنای آن متعدد است؛ اما دارای وضع متعدد نیست و همه افراد و مصادیق آن دارای معنای جامع و مشترک است؛ مانند جسم که بر زمین ، انسان و سایر اجسام اطلاق می شود، زیرا همه اینها درمعنای جسم بودن مشترک است، بنابراین، مشترک معنوی همان لفظ کلی در اصطلاح علم منطق است که قابل انطباق بر افراد و مصادیق بسیار است. در باب تمایز میان مشترک لفظی و مشترک معنوی نیز به تعابیر متفاوت اما نزدیک به هم بر می خوریم؛ مانند اینکه:۱. در مشترک لفظی، لفظ اسم برای معناست؛ اما در مشترک معنوی وصف آن است. ۲. در مشترک معنوی جمع میان دو معنای لفظ مشترک در تعریف واحد ممکن است؛ ولی در مشترک لفظی ممکن نیست. ۳. در مشترک لفظی، لفظ هم دارای معنای متعدد و هم برخوردار از وضعهای متعدد است، درحالی که در مشترک معنوی لفظ دارای معانی متعدد است؛ اما وضعهای متعدد ندارد.
اقسام مشترک معنوی
با توجه به تعریفی که از مشترک معنوی ارائه شده روشن می شود که همه مفاهیم کلی به اصطلاحِ منطقی و همه وصفهای عام و اسمهای جنس به اصطلاح نحوی که می تواند مصادیق متعدد داشته باشد مشترک معنوی به شمار می آید. در علم منطق مفاهیم کلی به دو قسم متواطی و مشکک تقسیم شده است، بر همین اساس مشترک معنوی را نیز به دو قسم متواطی و مشکّک تقسیم کرده اند. متواطی آن است که لفظ در مورد همه مصادیقش به طور یکسان اطلاق شود؛ مانند لفظ انسان و مشکّک بر خلاف این است، به این صورت که اطلاق آن مفهوم عام و کلی بر برخی از مصادیقش قوی تر و بر برخی ضعیف تر است؛ مانند مفهوم وجود که اطلاق آن بر واجب الوجود قوی تر از اطلاق آن بر م مکن الوجود است. آنچه در باب اشتراک معنوی نقل شد آن را مصطلحی منطقی می شناساند که در معناشناسی واژگان قرآن فایده آشکاری ندارد و تنها در کتابهای وجوه و نظایر، برای برخی واژه ها، وجوهی بیان شده که در حقیقت آن وجوه را باید مصادیق آن واژه نه معنا شناخت؛ برای نمونه برای کلمه « ارض » در قرآن کریم معانی ای یاد شده است؛ مانند: زمین بهشت ، زمین شام ، مکه ، مدینه ، مصر ، سرزمین اسلام ، تیه (محل سرگردانی بنی اسرائیل ) و ... که مصادیق ارض اند و نه معانی آن. نمونه دیگر واژه « جبل » است که برخی از وجوه بیست گانه آن مصداق جبل است ؛ نیز برخی از وجوه سی گانه «جمع» و پنج گانه «حدیث» و برخی از وجوه «فتح» از این قبیل است.
انگیزه های طرح اشتراک معنوی
جدای از مباحث منطقی در این باره، پیش تر در میان بحثهای فقه اللغه عربی با نظریاتی مواجه می شویم که تمایل برخی دانشمندان به اشتراک معنوی را نشان می دهد. سر آغاز این تلاشها که عمدتاً در جهت نفی اشتراک لفظی بوده است، از ابن درستویه (م. ۳۴۷ ق.) است. وی در مقام رد اشتراک لفظی و دلایل آن گفته است:قوی ترین دلیل معتقدان به اشتراک لفظی در لغت، واژه «وجد» است که می گویند دارای چند معناست، درحالی که همه معانی مختلف وجد به یک معنا باز می گردد و آن دستیابی به چیزی است؛ خواه آن چیز خیر باشد یا شر ؛ نیز همو گفته است: هر کجا بنای کلمه ای واحد، اما برای آن دو معنای مختلف ذکر شده باشد ناگزیر آن دو معنا به معنای واحدِ مشترک میان آن دو باز می گردد. این نظریه ابن درستویه یعنی تلاش برای باز گرداندن معانی متعدد برخی الفاظ به معنای واحد، کم و بیش در کتاب معجم مقاییس اللغه ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.) دیده می شود، با این که ابن فارس مخالف وجود مشترک لفظی در لغت نیست.
← علت طرح اصل عدم اشتراک لفظی
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم