لغت نامه دهخدا
پرتوی از رای او پیرایه خورشید وماه
نکته ای از لفظ او سرمایه دریا و کان.
آنکه بیرون برد تیغش چین ز رخسار سپهر
وآنکه بیرون برد تیرش زخم ز ابروی کمان
خوانده تیغش بر خلایق خطبه فتح و ظفر
داده عدلش بر ممالک مژده امن و امان
ای براق دولتت را فرق فرقد پایگاه
ای همای همتت را اوج برجیس آشیان.ظهیر فاریابی.رجوع به مماثلث و مماثلة شود.