مرقی

لغت نامه دهخدا

مرقی. [ م َ قا ] ( ع اِ ) نردبان یا پله کان بطور اعم. ( از اقرب الموارد ). آلت بالا رفتن. سُلّم. || محل و موضع بالا رفتن. ج ، مَراقی. ( ناظم الاطباء ).
مرقی. [ م َ قی ی ] ( ع ص ) نعت مفعولی از رقی. رجوع به رقی شود. || افسون شده و محفوظ شده از سحر و جادو. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال ابجد فال ابجد فال زندگی فال زندگی فال نخود فال نخود