زلم زیمبو

لغت نامه دهخدا

زلم زیمبو. [ زَ ل َ ب ُ ] ( اِ ) لوازم غیرمفید و بیهوده و کم فایده و خوارمایه و اندک بها که در هر خانه قدیمی یافت میشود. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ). زلم زینبو. دنگ و فنگ. آلنگ دولنگ. پیرایه ها و فضولی بی تناسب و ناموزون. زینت های بسیار و بی جای زاید. زوائد افزوده بی فایده بر چیزی. زینت های نامطبوع. ( از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا ). || نغمه و ساز و آواز. ( فرهنگ رازی ص 79 ).

فرهنگ معین

(زَ لَ بُ ) (اِمر. ) (عا. ) اسباب و آلات بازیچه مانند و غالباً زاید که برای زیور به خود می آویزند یا بی هوده در جایی نگه می دارند.

ویکی واژه

(عا.)
اسباب و آلات بازیچه مانند و غالباً زاید که برای زیور به خود می‌آویزند یا بی هوده در جایی نگه می‌دارند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال چوب فال چوب فال رابطه فال رابطه