راه گرای

لغت نامه دهخدا

راهگرای.[ گ ِ ] ( نف مرکب ) راه گراینده. راهگذار. راهرو. ( ارمغان آصفی ). راهسنج. ( بهار عجم ). مسافر و سیاح. ( ناظم الاطباء ). که بسفر گراید. که بسفر گرایش داشته باشد.که به سیر و سیاحت بگراید. و رجوع به راهگرا شود.

فرهنگ عمید

۱. راه پیما.
۲. مسافر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال حافظ فال حافظ فال آرزو فال آرزو استخاره کن استخاره کن