خیمه ٔ بزرگ

لغت نامه دهخدا

خیمه بزرگ. [ خ َ / خ ِ م َ / م ِ ی ِ ب ُ زُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سراپرده بزرگ. سراپرده شاهان. فسطاط : خیمه و خرگاه و سراپرده بزرگ زده او را از پیل گرفتند. ( تاریخ بیهقی ). خوارزمشاه موزه و کلاه پوشید و بخیمه بزرگ آمد. ( تاریخ بیهقی ). خیمه بزرگ بر بالا برده بودند از شهر برسم... و بلند و همه سوادسازی زیر آن. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ فارسی

سراپرده بزرگ سرا پرده شاهان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال قهوه فال قهوه فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت