جوانه مرگ شدن

لغت نامه دهخدا

جوانه مرگ شدن. [ ج َ ن َ / ن ِ م َ ش ُ دَ ]( مص مرکب ) جوانمرگ شدن. در جوانی مردن :
باآنکه چون چراغ سحر شد جوانه مرگ
هم دیر زیست مدعی زودمیر ما.کمال خجند ( از آنندراج ).رجوع به جوانمرگ شدن شود.

فرهنگ فارسی

جوانمرگ شدن در جوانی مردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال تاروت فال تاروت فال رابطه فال رابطه فال لنورماند فال لنورماند