روینده

روینده

روینده به چیزی گفته می‌شود که توانایی رشد و نمو دارد و به تدریج بزرگ یا کامل می‌شود. این واژه اغلب برای گیاهان، موجودات زنده یا هر چیزی که دارای فرآیند طبیعی رشد باشد به کار می‌رود و نشان‌دهنده حرکت از مرحله ابتدایی به مرحله پیشرفته یا بالغ است.

در علوم طبیعی و کشاورزی، روینده به گیاهانی اشاره دارد که در خاک یا محیط مشخصی سبز شده و رشد می‌کنند. این اصطلاح برای توصیف گیاهان زنده، دانه‌ها، یا شاخه‌هایی که تازه شروع به رشد کرده‌اند، استفاده می‌شود و رشد و بالندگی آن‌ها را نشان می‌دهد.

فراتر از کاربرد عینی، «روینده» گاهی به صورت استعاری برای اشاره به استعدادها، توانایی‌ها یا شرایطی که پتانسیل رشد و پیشرفت دارند نیز به کار می‌رود. در این معنا، روینده نماد امکان شکوفایی و تحول تدریجی است و بیانگر امید به رشد و بهبود است.

لغت نامه دهخدا

روینده. [ ی َ دَ / دِ ] ( نف ) هر چیزی که روید و بالد و نمو کند. ( ناظم الاطباء ). || کشت بالیده و پرقوت. ( آنندراج ):
اگر نیستی کوه غزنین توانگر
بدین سیم روینده و زر کانی.فرخی.کوه غزنین ز پی آنکه ببخشی به مراد
زر روینده پدید آورد از سنگ جبال.فرخی.گر تو بنده اولیایی رو سوی ایشان خرام
تا همی روینده سنگت خار چون خرما شود.ناصرخسرو.در او نیست روینده را آبخورد
که گرماش گرم است و سرماش سرد.نظامی.که تا سبزه روینده باشد به باغ
گل سرخ تابد چو روشن چراغ.نظامی.

فرهنگ عمید

آنچه از زمین بروید و سبز شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) آنچه بروید آنچه رشد و نمو کند.

جمله سازی با روینده

دایم اندر جویبار دیده بد خواه او نیزه های جانستان بر سان نی روینده باد
گشت روینده گونه گونه درخت بی بر و میوه‌دار و نازک و سخت
درونیست روینده را آبخورد که گرماش گرماست و سرماش سرد
نیست در روضهٔ معالی تو جز گل مکرمات روینده
نفس روینده رام ایشان شد جنبش راست کار ایشان شد
اخلاق نیک و بد همه تخم است و تو زمین احوال آخرت ز تو روینده چون گیاست
یکی دستور گوینده دویم سلطان جوینده سیم معمار روینده چهارم نسل را دهقان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال راز فال راز فال آرزو فال آرزو