تعبیه شکستن

لغت نامه دهخدا

تعبیه شکستن. [ ت َ ی َ / ی ِ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) نامرتب کردن و تغییر دادن. ( ناظم الاطباء ) :
بر آن سو تعبیه زان گونه بشکست
که مهر رایگان شد دست بر دست.امیرخسرو ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

نامرتب کردن و تغییر دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال راز فال راز فال لنورماند فال لنورماند