اهن کوبی

لغت نامه دهخدا

( آهن کوبی ) آهن کوبی. [ هََ ] ( حامص مرکب ) عمل کوفتن آهن. || کار وشغل آهن کوب. || ( اِ مرکب ) دکان آهن کوب.

فرهنگ عمید

( آهن کوبی ) شغل و عمل آهن کوب، کوبیدن تسمه ها یا ورقه های آهنی بر روی شیروانی یا اتاق اتوبوس یا جای دیگر.

فرهنگ فارسی

( آهن کوبی ) ۱ - عمل آهن کوب ۲ - پیش. آهن کوب ۳ - ( اسم ) دکان آهن کوب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم