دانشنامه اسلامی
واژه «ادبیات»، جمع «ادبیة» است و ادبیه، خود مؤنّث «ادبی»، اسم منسوب (صفت نسبی) «ادب» به معنای چیزی است که با ادب سر و کار، و با آن پیوند دارد. مؤنّث آوردن «ادبیه» نیز گویا ازاین رو است که این واژه، کوتاه شده و جانشین ترکیب هایی چون «علوم ادبیه» یا «فنون ادبیه» است. با این همه، در فارسی، «ادبیات» به صورت جمع «ادب» و «ادبی» به کار می رود. درست مانند «غزلیات» که گرچه در اصل، جمع «غزلیه»، و «غزلیه»، صفت موصوفی محذوف مثلاً «قطعه غزلیه» است، ولی در فارسی جمع «غزل» شمرده می شود. نیز مانند «رباعیات»، «تجربیات»، «ریاضیات» که در فارسی جمع رباعی، تجربه، و ریاضی به شمار می آیند. اکنون به عبارت «ادبیات قرآن» بازگردیم؛ عبارتی که چندان آشکار و شیوا نیز نمی نماید؛ امّا به هر روی می تواند بیان گر چند معنا باشد:
معانی متداول
اگر واژه «ادبیات» را در این ترکیب به معنای متداول آن بگیریم، عبارت «ادبیات» قرآن روی هم این معانی را بر خواهد تافت:
← قرآن محوری
اگر ادبیات را به معنای دوم یعنی برابر با منابع و مآخذ و کتاب شناسی بگیریم، همه کتاب هایی که درباره قرآن و مسائل و مقولات قرآنی نوشته شده اند، همه تفسیرها، همه کتاب های علوم قرآن ، همه کتاب های تاریخ قرآن، همه کتاب های قرائات و همه مقالاتی که در این مقوله ها نوشته شده اند، از مصادیق ادبیات قرآن خواهند بود.
[ویکی اهل البیت] ادبیات قرآن. این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
عبارت «ادبیات قرآن» گرچه در نگاه نخست، عبارتی آشنا و آشکار می نماید، پس از تأمّل درباره مفهوم آن، آشکار می شود که بدون ابهام و پیچیدگی نیست. برای روشن شدن این عبارت، نخست باید مفهوم «ادبیات» روشن شود.
واژه «ادبیات»، جمع «ادبیّة» است و ادبیّه، خود مؤنّث «ادبی»، اسم منسوب (صفت نسبی) «ادب» به معنای چیزی است که با ادب سر و کار و با آن پیوند دارد. مؤنّث آوردن «ادبیّه» نیز گویا از این رو است که این واژه، کوتاه شده و جانشین ترکیب هایی چون «علوم ادبیّه» یا «فنون ادبیّه» است. با این همه در فارسی، «ادبیّات» به صورت جمع «ادب» و «ادبی» بکار می رود.
درست مانند «غزلیّات» که گرچه در اصل، جمع «غزلیّه» و «غزلیّه»، صفت موصوفی محذوف مثلاً «قطعه غزلیّه» است ولی در فارسی جمع «غزل» شمرده می شود. نیز مانند «رباعیّات»، «تجربیّات»، «ریاضیّات» که در فارسی جمع رباعی، تجربه و ریاضی به شمار می آیند.
واژه «ادبیّات»، هم در زبان عربی و هم در زبان فارسی، واژه ای تازه ساخت است که پیشینه چندانی ندارد و در متون پیشین فارسی و عربی، نشانی از آن نیست و بیش از صد سال از عمر آن نمی گذرد. آغاز پیدایی و گسترش این واژه نوساخته به روزگاری باز می گردد که پیوند فرهنگی میان شرق و غرب کموبیش گسترش یافته و فرهنگ غربی همراه با نوشته ها و سروده های شاعران و نویسندگان آن دیار به سوی شرق سرازیر شده بود.
در آن روزگاران، در ترکیه عثمانی که حلقه ارتباط و پل پیوند میان شرق و غرب بود، پاره ای از نویسندگان آشنا با فرهنگ و نوشته های غربی که در پی یافتن معادلی برای واژه فرانسوی و پرکاربرد لیتراتور (litrature) بودند، برای این منظور واژه «ادبیات» را بکار بردند؛ سپس این واژه از آنجا به کشورهای عربی که هنوز زیر نفوذ ترکیه عثمانی بودند، نیز به ایران راه یافت. با این تفاوت که در ایران مورد اقبال نویسندگان قرار گرفت و بزودی گسترش یافت و جا افتاد و اکنون نیز گسترش روزافزون دارد؛ اما در کشورهای عربی از این روی که این واژه، ساختار عربیِ استوار و شیوایی نداشت، چندان بدان توجه نشد و واژه های «ادب» و «آداب» جای آن را گرفت. از اینجا است که برای مثال، آن چه را ما «تاریخ ادبیّات» می گوییم، عرب ها «تاریخ الادب» می گویند یا به جای ترکیب هایی چون «ادبیّات غنایی»، «ادبیّات معاصر»، «ادبیّات تطبیقی»، ترکیب های «الادب الغنایی»، «الادب المعاصر»، «الادب المقارن» را بکار می برند.
واژه ادبیّات که امروزه در زبان فارسی بسیار آشنا و پرکاربرد است؛ به ویژه که نام پاره ای از رشته های دانشگاهی نیز هست، به معنای مجموعه آثار زبانی زیبا و هنرمندانه ای بکار می رود که در قالب های شعر، داستان، نمایشنامه و ... از سوی شاعران و نویسندگان یک ملّت پدید می آیند و فرهنگ آن ملّت را بارور می سازند و همین آثار منظوم و منثور اند که در رشته های ادبیّات آموخته می شوند.