دانشنامه اسلامی
عُوَیمر بن زید بن قیس بن عایشه معروف به ابودرداء خزرجی انصاری از معلمان قرآن و صحابی پیامبر.
وی واپسین فرد از خانواده خویش یا واپسین شخص از انصار است که در جنگ بدر به اسلام گروید. بنا به نقلی، روزی عبدالله بن رواحه که با او در جاهلیت عقد برادری داشت (به همراه محمد بن مَسلَمه) در غیاب وی با تیشه ای، بتش را در هم شکست و ابودرداء را از ناتوانی آن آگاه کرد. وی به قصد پذیرش اسلام، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد. حضرت درباره اش فرمود: خداوند مرا به اسلام ابودرداء وعده داد و بدین طریق اسلام آورد.
او در جاهلیت به تجارت اشتغال داشت و به گفته خود پس از اسلام از تجارت و عبادت، عبادت را برگزید. زهدورزی افراطی او و ترک همه لذت های مادی که به شکایت همسرش به سلمان فارسی و واداری وی به رعایت اعتدال در امور زندگی انجامید، تجلی چنین دگرگونی است تا آن جا که می گوید: دنیا سرای تاریکی است و جز پرهیزگاران از آن رهایی نمی یابند.
شاید همین روش و نگاه افراطی، سخن سرزنش گونه پیامبر صلی الله علیه و آله درباره وی را در پی داشت که فرمود: إنّ فیک جاهِلیّة و او پرسید: جاهلیةُ کفر أو إسلام و پیامبر فرمود: جاهلیة کفر.
ابودرداء جز در بدر در دیگر جنگ های زمان پیامبر صلی الله علیه و آله حضور داشته و با پایمردی خویش در جنگ اُحد، نشان «نِعمَ الفارِسُ عُوَیمِر» را از پیامبر گرفته است؛ گرچه بعضی حضور وی را نخستین بار در جنگ خندق دانسته اند. در جریان مؤاخات (پیمان برادری)، پیامبر او را با سلمان فارسی برادر کرد؛ گرچه برادری سلمان با فرد دیگری و برادری ابودرداء با عوف بن مالک نیز نقل شده است.
ابودرداء پس از پیامبر صلی الله علیه و آله در نبرد یرموک و در محاصره دمشق حضور داشت. از حیات اجتماعی او در دوران ابوبکر، اطلاع چندانی در دست نیست ولی در دوره عمر یکی از سه نفری است که بنا به تقاضای یزید بن ابی سفیان (امیر شام) به فرمان عمر برای آموزش قرآن و معارف دینی به شام رفت؛ سپس (به نقلی) به مقام قضاوت آنجا گمارده شد تا در غیاب خلیفه، ادای وظیفه کند و هنگامی که این مقام را بدو تهنیت گفتند، گفت: آیا برای منصب قضا به من تهنیت می گویید...، در حالی که اگر مردم می دانستند قضاوت چه مسئولیت بزرگی است هر آینه با بی رغبتی آن را به یکدیگر وامی گذاشتند. گویا از سوی عثمان نیز به قضاوت آن جا نصب شد.
از ابودرداء جمله ای نقل شده که اگر درستی آن تأیید شود، از علاقه میان او و امویان حکایت دارد: لامَدینةَ بعدَ عُثمان ولا رَجاءَ بعدَ معاویه. شاید همین گرایش، وی را به سوی شام کشانده تا در آن جا سکنا گزیند. واگذاری مقام قضاوت دمشق بدو از سوی معاویه (بنا به قولی) و ماندگاری اش تا پایان عمر در آن سرزمین در این جهت قابل توجه است.