خردخان

لغت نامه دهخدا

خردخان. [ خ ُ ] ( ص مرکب ) پراگنده. منتشر. پاشیده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ شعوری ورق 399 ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسکل
اسکل
عندلیب
عندلیب
آتو
آتو
ارور
ارور