کهار

لغت نامه دهخدا

کهار. [ ک َ ] ( اِخ ) قومی از هنود که پالکی یا تخت و امثال آن را بردارد، و فارسیان به تشدید استعمال نمایند. ( آنندراج ) :
تا کرده رو بر پالکی کرده ست جا در پالکی
بنشسته چون در پالکی نه چرخ کهار آمده.ملاطغرا ( از آنندراج ).
کهار. [ ک َ ] ( اِخ ) نام یکی از همدستان افراسیاب. ( از فهرست ولف ) :
کهار کهانی سوار دلیر
دگر چنگش آن نامبردار شیر.فردوسی.

فرهنگ اسم ها

اسم: کهار (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: kahār) (فارسی: کَهار) (انگلیسی: kahar)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی و جزو سپاه افراسیاب تورانی، ( اَعلام ) ( = گهار )، گهارگهانی سرداری تورانی است که در نبردهای تورانیان با ایرانیان شرکت داشت، گهار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال قهوه فال قهوه فال انگلیسی فال انگلیسی فال کارت فال کارت