کسو

لغت نامه دهخدا

کسو. [ ک ُ ] ( ص نسبی ) زن آزمند آرمیدن با مردان. زن که نگهداشت شرم نکند. زن بدکاره.
کسو. [ ک َس ْوْ ] ( ع مص ) پوشانیدن جامه را به کسی. ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) زنی که خود فروشی کند روسپی فاحشه .
پوشانیدن جامه را به کسی

دانشنامه عمومی

کسو ( به مجاری: Keszü ) یک منطقهٔ مسکونی در مجارستان است که در ناحیه پچ واقع شده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۵(بار)
کِساء و کِسْوَة به معنی لباس است . بر عهده پدر شیرخوار است طعام و لباس زنان مرضعه. کَسا و اِکْساء هر دو به معنی پوشاندن لباس است . پس استخوآنهارا گوشت پوشاندیم . از اموال به سفیهان طعام و لباس بدهید، و با آنها متعارف سخن گویید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم