کثل

لغت نامه دهخدا

کثل. [ ک َ ] ( ع اِ ) گروه مردم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جمع. ( اقرب الموارد ). || انبارگندم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || هرچه بر هم نشسته باشد از طعام. ( از اقرب الموارد ).
کثل.[ ک َ ] ( ع مص ) جمع کردن چیزی. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

جمع کردن چیزی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال احساس فال احساس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال اعداد فال اعداد