پیرزاده

لغت نامه دهخدا

پیرزاده. [ دَ/ دِ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) فرزند پیر و شیخ و مرشد. || پیرزاد.
پیرزاده. [ دَ ] ( اِخ ) ( حاجی... ) محمدعلی بن محمد اسماعیل نائینی از بزرگان اهل ذوق و حال در اواخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری ( طرائق الحقائق ص 351 ). وی در 1305 هَ. ق. سفری بفرنگستان رفت و در 1306بتهران بازگشت و در لندن با ادوارد براون انگلیسی ملاقات کرد. مکاتباتی نیز در لندن و پاریس و بیروت میان آن دو متبادل شده است. ( تاریخ ادبیات براون مقدمه ٔج 3. یا از سعدی تا جامی ص ج ، یا یب ، یج ، کب ، کد ).

فرهنگ فارسی

محمد علی بن محمد اسماعیل نائینی از بزرگان اهل ذوق و حال

دانشنامه عمومی

پیرزاده یک روستا در ایران است که در دهستان گرده واقع شده است. پیرزاده ۳۸ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال فنجان فال فنجان فال راز فال راز