نازح

لغت نامه دهخدا

نازح. [ زِ ] ( ع ص ) دور: بلد نازح ؛ شهر دور. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || چاه آب برکشیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): بئر نازح ؛ چاهی که آبش تمام شده یا کم شده باشد. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

دور بلد نازح .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال لنورماند فال لنورماند فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ابجد فال ابجد