محلس

لغت نامه دهخدا

محلس. [ م ُ ل َ ] ( ع ص ) سیر بی فتور: سیر محلس ؛ رفتن بی فتور و خلل. ( از منتهی الارب ) ( تاج العروس ) ( از ناظم الاطباء ). و رجوع به تاج العروس شود.
محلس. [ م ُ ل ِ ] ( ع ص ) آن که حلس پوشاند شتر را و حلس گلیم سطبر که بر پشت شتر زیر بردعه نهند. ( آنندراج ). کسی که باگلیم می پوشاند پشت شتر را. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || باران پیوسته بارنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). بارانی که با قطره های کوچک مداوم و پیوسته ببارد. ( ناظم الاطباء ). || مفلس و کسی که دارای افلاس باشد. ج ، محالیس. ( ناظم الاطباء )( از منتهی الارب ). یقال محلس مفلس. ( تاج العروس ). || فقیر. ( محیط المحیط ). رجوع به احلاس شود.

فرهنگ فارسی

کسی که با گلیم می پوشاند پشت شتر را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ارمنی فال ارمنی فال احساس فال احساس