دل دزد

لغت نامه دهخدا

دل دزد. [ دِ دُ ] ( نف مرکب ) دزدنده دل. دزد دل. آنکه دلها را می دزدد. آنکه دلها را می رباید. دلربا. رباینده دل. و این صفت محبوبه و معشوقه افتد :
دل دزد و دلربای من آن سعتری پسر
کآورد عمر من به غم هجر خود به سر.موقری ( از ترجمان البلاغه رادویانی ).زلف دل دزدش صبا را بند بر گردن نهاد
با هواداران رهرو حیله جادو ببین. حافظ.

فرهنگ فارسی

( صفت ) انکه دلها را برباید .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم