کوچ بر کوچ

لغت نامه دهخدا

کوچ بر کوچ. [ ب َ ] ( ق مرکب ) کوچ به کوچ : جیوش چند فراهم آورد و از بخارا بر صوب خراسان به عزم مدافعت و نیت ممانعت نهضت فرمود و کوچ بر کوچ به سرخس آمد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 230 ). عثمان پاشا، کوچ بر کوچ تا حوالی شوراب تبریز آمده نزول کرد. ( عالم آرا چ امیرکبیر ص 309 ). رجوع به کوچ بکوچ شود.

فرهنگ فارسی

کوچ بکوچ : عثمان پاشا کوچ بر کوچ تا حوالی شوراب تبریز آمده نزول کرد .

ویکی واژه

کوچ‌برکوچ
(قدیم): پی‌در‌پی و بی‌توقف؛ بی‌وقفه؛ یکسره. جناب اسماعیل ... به شوق نعمت موعود و طوف کعبهْ مقصود، کوچ بر کوچ می‌رفت. «قائم‌مقام‌فراهانی»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال قهوه فال قهوه