تخمار

لغت نامه دهخدا

تخمار. [ت ُ ] ( اِ ) تیری که پیکان ندارد و بجای پیکان گرهی دارد. ( برهان ). تیر بی پیکان و بی پر که تُکمار و تُکه گویند. ( فرهنگ رشیدی ). تیری که بجای پیکان گرهی داشته باشد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تکمار و تُکه شود.
تخمار. [ت ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان جابلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد است که در چهل ونه هزارگزی شمال الیگودرز و کنار راه مالرو چهارشنبه به آب باریک قرار دارد. جلگه ای معتدل است و 361 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چاه و محصول آنجا غلات و لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان آن کرباس بافی است وراه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ معین

(تُ ) (اِ. ) تیری که به جای پیکان گرهی داشته باشد.

فرهنگ عمید

= تکمار

فرهنگ فارسی

( اسم ) تیری که بجای پیکان گرهی داشته باشد.
دهی از دهستان جابلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد است که در چهل و نه هزار گزی شمال الیگودرز و کنار راه مالرو چهارشنبه به آب باریک قرار دارد . جلگ. معتدل است و ۳۶۱ تن سکنه دارد . آب آن از قنات و چاه و محصول آنجا غلات و لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گله داری است . صنایع دستی زنان آن کرباس بافی است و راه مالرو دارد .

ویکی واژه

تیری که به جای پیکان گرهی داشته باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال پی ام سی فال پی ام سی فال فنجان فال فنجان فال ارمنی فال ارمنی