بخون

واژه بِخون در زبان فارسی، واژه‌ای چندوجهی است که بسته به بافتار جمله و آهنگ تلفظ، دو معنای کاملاً متفاوت را در بر می‌گیرد. در وهله نخست، این واژه می‌تواند صورت امر از مصدر خواندن باشد. در این حالت، کاربرد آن بسیار رایج بوده و به معنای مطالعه کردن و از بر خواندن متنی مکتوب یا اجرا کردن یک قطعه موسیقی با صدای آواز است. این کاربرد، در محاورات روزمره و متون ادبی فارسی به وفور مشاهده می‌شود و از پرکاربردترین معانی این واژه محسوب می‌گردد. اما معنای دوم بِخون به پیشینه تاریخی و نجومی زبان فارسی بازمی‌گردد. در گذشته‌های دور، این واژه نامی برای سیاره مریخ بوده است. این موضوع در منابع معتبر لغت‌نامه‌ای، از جمله لغت‌نامه جامع دهخدا، به صراحت ذکر شده است. این کاربرد، هرچند امروزه کمتر رایج است و بیشتر به متون کهن و اشعار کلاسیک محدود می‌شود، اما نشان‌دهنده غنای زبان فارسی و پیوند عمیق آن با علوم و فرهنگ دوران گذشته است. در نتیجه، درک صحیح واژه بِخون مستلزم توجه دقیق به قرائن کلامی و تاریخی است. تمایز بین این دو معنا، نه تنها به فهم بهتر متون فارسی کمک می‌کند، بلکه دریچه‌ای به سوی شناخت تحولات معنایی واژگان در طول زمان و غنای فرهنگ و دانش نیاکان ما می‌گشاید.

لغت نامه دهخدا

بخون. [ ب َ ] ( اِخ ) نام ستاره مریخ است که در فلک پنجم می باشد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). مریخ. ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ سروری ). || ( اِ ) صعوبت و اشکال. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

مریخ، بهرام.

فرهنگ فارسی

نام ستاره مریخ است که در فلک پنجم میباشد مریخ.

جمله سازی با بخون

مرا که رفته بود آنچنان نگار از دست رخم بخون دل آخر نگار چون نبود
کس نداند جز شهید این نکته را کو بخون خود خرید این نکته را
وقت کوچست و کرده مهجوران خاک ره را بخون دیده خضاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال ای چینگ فال ای چینگ فال سنجش فال سنجش فال مارگاریتا فال مارگاریتا