لغت نامه دهخدا بزرگ تن. [ ب ُ زُت َ ] ( ص مرکب ) جسیم. سمین. عظیم الجثه. ( ناظم الاطباء ): اضخم ؛ بزرگ تن از هر چیزی. ( یادداشت بخط دهخدا ).