تر و تازه. [ ت َ رُ زَ / زِ ] ( ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ضد پژمرده. شاداب. سبز و خرم. خوش : روزگاری چنین تر و تازه نوبهاری چنین خوش و خرم.مسعودسعد.گر همی خواهی ترا نخلی کنند شرقی و غربی ز تو میوه چنند یا در آن عالم حقت سروی کند تا تر و تازه بمانی تا ابد.مولوی.و رجوع به تر و تازه کردن شود.