تخرج. [ ت َ خ َرْ رُ ] ( ع مص ) به علم رسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). به علم رسیدن و ادب یافتن. ( آنندراج ). فرا راه افتادن در علم و ادب و برساخته شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تدرب در علم و تعلم آن. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ): تخرج علیه فی الفقه خلق کثیر. ( اقرب الموارد ). رجوع به تخریج شود.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی تُخْرِجُ: خارج می کنی معنی تُخْرِجَ: که خارج کنی معنی تَخْرُجْ: تا خارج شود(مؤنث) معنی تَخْرُجُ: خارج می شود (مؤنث) معنی تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ: که به سویشان در آیی ریشه کلمه: خرج (۱۸۲ بار)