زلقوم

لغت نامه دهخدا

زلقوم. [زُ ] ( ع اِ ) خشکنای گلو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). حلقوم و خشکنای گلو. ( ناظم الاطباء ). حلقوم. ( از ذیل اقرب الموارد ). || زنخ و چانه. ( ناظم الاطباء ). بینی و پوزه سگ و جانوران درنده. ابن اعرابی گوید: زلقوم الفیل؛ خرطوم آن. ( از ذیل اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
روز جاری
روز جاری
حدس
حدس
سعادت
سعادت
نقض
نقض