رهد

لغت نامه دهخدا

رهد. [ رَ هََ ] ( ع مص ) رَهد. سخت ساییدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
رهد. [ رَ ] ( ع مص ) رَهَد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به رَهَد شود.

فرهنگ فارسی

رهد . سخت ساییدن چیزی را

دانشنامه عمومی

رهد (نیدرزاکسن). رهد ( به آلمانی: Rhede ) یک شهر در آلمان است که در امسلاند واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ارمنی فال ارمنی فال چوب فال چوب