ز برم

لغت نامه دهخدا

ز برم. [ زِ ب َ ] ( حرف اضافه + اسم ) مرکب از لفظ «ز»: از و «برم » بمعنی حفظ، از حفظ. ( فرهنگ نظام ). بمعنی ازبر است که حفظ و بیاد داشتن و بخاطر نگاه داشتن باشد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). ازبر و از حفظ و بیادداشته و بخاطر نگاهداشته. ( ناظم الاطباء ). یاد گرفتن باشد و آنرا ازبرم هم گویند و بتازی حفظ خوانند. ( جهانگیری ). رجوع به زبیر و زِبَر و ازبرم شود.

جمله سازی با ز برم

عکس حضور عیش ما خارج شخص هیچ نیست من ز برت کجا روم‌گر ز برم تو می‌روی
وزید باد فنا و ربود گل ز برم نماند طاقت و جانم ز خار غم فرسود
تا برفتی ز برم در نظرم قامت تو راست مانند سهی سرو روان بر لب جوست
می گریزد ز برم با قد چون تیر خدنگ قامت خم شده ام تا به کمان می ماند
خاطرم جمع نشد تا ز برم دور شدی به غلط گوی که این جمع پریشان منست
تو خواستی ز برم تند بگذری ورنه برای مکث توان کرد صد سخن باعث
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال فنجان فال فنجان فال عشقی فال عشقی فال نوستراداموس فال نوستراداموس